English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 144 (8477 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
management expenses U مخارج مدیریت
management expenses U مخارج اداری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
All the expenses. U دراین عکس خوب افتادید
expenses U مخارج
application expenses U هزینه های درخواستنامه [درخواست کار]
overhead expenses U به خرج
overhead expenses U به هزینه
actual expenses U مخارج واقعی
business expenses U هزینههای کار و کسب هزینههای شرکت
extra expenses U هزینه نهایی
extra expenses U هزینه های اضافی
unforeseen expenses U هزینههای پیش بینی نشده
all the expenses fell on him U تمام مخارج به گردن اوافتاد
To go to great expenses . U خرج زیادی را متحمل شدن
To cut down expenses . U خرج را کم کردن ( مخارج راپایین آوردن )
Inclusive of all expenses . U خرج دررفته ( بطور خالص )
deduction of expenses U کسر مخارج [اقتصاد]
Please let me take a share in the expenses. U اجازه بدهید منهم قسمتی از هزینه را بدهم
financial expenses U هزینههای مالی
travelling expenses U مخارج سفر
out of pocket expenses U هزینهای که از جیب شخص درامده باشد
out of pocket expenses U هزینه واقعی
pocket expenses U هزینه مختصر شخصی
preliminary expenses U هزینههای مقدماتی
preliminary expenses U هزینههای ابتدائی
living expenses U هزینه زندگی
receipts and expenses U جمع وخروج
operating expenses U مخارج عملیاتی
incidental expenses U مخارج اتفاقی
receipts and expenses U واردات وصادرات
initial expenses U هزینه ابتدائی
initial expenses U هزینه نخستین
indirect expenses U مخارج غیرمستقیم
the p of income to expenses U نسبت درامدبه هزینه
incidental expenses U هزینههای واقعی
I crossed out the extra expenses . U هزینه های اضافی را قلم زدم
To incur some heavy expenses. U مبلغی غلتیدن (متحمل یا متضرر شدن )
additional costs [expenses] U هزینه نهایی
additional costs [expenses] U هزینه های اضافی
To bear heavy expenses. U سرب فلز سنگین وزنی است
management U حل و عقد
management U اداره
management U برنامه ریزی
management U سازماندهی
management U property endowed the affairsof the of تولیت عین موقوفه
management U حیله
management U مدیریت وریاست حسن تدبیر
management U ship leader
management U مدیران کارفرمایی
management U ترتیب
management U اجرا و نگهداری شبکه
management U مدیریت
management U سرپرستی
management U هدایت یا سازماندهی
management board U کمیته مباشر [شرکت سهامی]
resource management U مدیریت منبع
board of management U کمیته مباشر [شرکت سهامی]
personnel management U اداره کردن پرسنلی
personnel management U مدیریت پرسنلی
monopoly management U مدیریت انحصاری
management group U ائتلاف چند شرکت
operational management U مدیریت عملیاتی
personnel management U مدیریت استخدام
supply management U مدیریت عرضه
production management U مدیریت تولید
task management U مدیریت کار
task management U مدیریت وفیفه
scientific management U مدیریت علمی
management group U ائتلاف تجاری
watershed management U انجیرداری
memory management U مدیریت حافظه [علوم کامپیوتر]
watershed management U کلیه عملیات مربوط به اصلاح و نگهداری و بهره برداری از انجیرها
record management U مدیریت مدارک
watershed management U ابخیزداری
record management U مدیریت رکوردها
wildlife management U مدیریت حیات وحش
memory management U مدیریت حافظه
materiel management U مدیریت اماد
career management U مدیریت مشاغل
financial management U مدیریت مالی
game management U شکارداری
game management U شکاربانی
ownership and management U مالکیت و مدیریت
industrial management U مدیریت صنعتی
file management U مدیریت پرونده
inventory management U مدیریت موجودی
file management U مدیریت فایل
file management U مدیریت پرونده ها
career management U مدیریت تهیه تخصصهای نظامی
configuration management U مدیریت پیکربندی
data management U مدیریت داده ها
concurrency management U مدیریت همزمانی
database management U مدیریت پایگاه داده ها
demand management U مدیریت تقاضا
facilities management U مدیریت امکانات
job management U مدیریت برنامه
management graphics U مدیریت گرافیک
management system U سیستم اداره
management coding U سیستم کد بندی و علامت گذاری کالاها و ذخایر از نظرمدیریت توزیع
management accounting U تهیه حساب جهت مدیران
materials management U مدیریت مواد
management system U سیستم مدیریت
management science U علم مدیریت
management report U گزارش مدیریت
materiel management U مدیریت اقلام
management information system U نرم افزاری که به مدیران شرکت امکان دستیابی و بررسی داده را میدهد
database management program U برنامه مدیریت پایگاه داده ها
database management system U سیستم مدیریت پایگاه داده سیستم مدیریت پایگاه داده ها
army management structure U سازمان مدیریت نیروی زمینی
data processing management U مدیریت پردازش داده
association for system management U یک سازمان بین المللی که متعهد است تا اعضا خود را ازرشد سریع و تغییرات درزمینه مدیریت سیستم ها وپردازش اطلاعات اگاه کند
memory management program U برنامه مدیریت حافظه
data management system U سیستم مدیریت داده ها
middle level management U مدیریت سطح متوسط
data base management U مدیریت پایگاه داده ها
data base management U مدیریت پایگاه داده
command management system U سیستم مدیریت فرماندهی سیستم مدیریت یکان
data management programs U برنامههای مدیریت داده ها
management information system U سیستم مدیریت اطلاعات
home management software U برنامههای طراحی شده جهت استفاده داخلی
spatial data management U مدیریت داده فضایی
lower level management U مدیریت سطح پایین
information management system U سیستم مدیریت اطلاعات
information resource management U مدیریت منبع اطلاعات
institute of materials management U موسسه مدیریت مواد
project management program U برنامه مدیریت پروژه
project management system U سیستم مدیریت پروژه
top level management U مدیریت سطح بالا
file management program U برنامه مدیریت فایل
paged memory management U مدیریت حافظه صفحه بندی شده
relational database management U مدیریت پایگاه دادههای رابطهای
data base management system U سیستم مدیریت پایگاه داده ها
computer aided factory management U مدیریت کارخانه با استفاده ازکامپیوتر
record oriented database management U برنامه مدیریت پایگاه دادههای رکوردی
action oriented management report U گزارشی که شرایط غیرعادی رابا توجه ویژهای که نیازدارد به مدیریت هشدار میدهد
relational database management system U پایگاه دادهای که تمام موضوعات ان بهم مربوطند.دادهای که فیلد مربوطه را جستجو میکند بدست می آید
network data management system U مجموعهای از برنامههای مرتبط برای بار کردن دستیابی و کنترل یک پایگاه داده
relational database management system U نشانهای که دو موضوع را مقایسه میکند
data processing management association U انجمن مدیریت پردازش داده
relational database management system U پرسش پایگاه داده ها که حاوی عملگرهارابط های است
simple network management protocol U سیستم مدیریت شبکه که نحوه ارسال داده وضعیت از گرههای کنترل به ایستگاه کنترل را بیان میکند. SNNP قادر به کارترون با هر نوع شبکه سخت افزار یا نرم افزار به صورت مجازی است
hierarchical data base management system U سیستم مدیریت پایگاه داده سلسله مراتبی
table oriented database management progr U برنامه مدیریت پایگاه دادههای جدولی
flat fuiile database management program U برنامه مدیریت پایگاه دادههای تک فایل
Recent search history Forum search
2لطفا دخل و خرجت را عاقلانه ومنطقی کنترل و از مخارج غیر ضروری پرهیز کن
1معنی کنید: Residential Demand Side Management
1کارآفرینی
1nternal brand management of destination brands: Exploring the roles of destination management organisations and operators
1خرج نمیکنم
03. Does the management team “put themselves in your shoes”?
03.Does the management team “put themselves in your shoes”?
0Allowances, Contingency, and Management Reserve
0Allowances, Contingency, and Management Reserve
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com